حاج مهدی رسولی شب چهارم محرم 96 - بحر طویل به همین دلخوشم
شب چهارم محرم 96، بحر طویل به همین دلخوشم، حاج مهدی رسولی
دانلود فایل صوتی:
بحر طویل حاج مهدی رسولی
شب چهارم محرم 96
متن بحر طویل:
همه ی بود و نبودم تویی و من به همین
دلخوشم ای دوست که عشق تو فراتر ز
هیاهوست ، شمیم تو پراکنده به هر
سوست.من از کودکی ام نام تو را زمزمه
کردم ، به هر واقعه یاد از پسر فاطمه
کردم و تجدید وضویی اگر از علقمه
کردم همه از شوق تو بوده است که بر
سینه غم دیده ی من راه گشوده است.در
اندیشه ی من جز تو دگر حب کسی
نیست .پناهم بدهی کاش و راهم بدهی
کاش که مجذوب نگاهت شده ام ای تن
بی سر الا سید و سرور الا جسم مطهر
"تو کریمی تو رحیمی تو نماینده ی
فضلی تو سزاوار ثنایی" و یقین خون
خدایی که ز خون تو رسا تر نَبُوَد هیچ
صدایی "نتوان وصف تو گفتن که تو در
فهم نگنجی نتوان شِبهِ تو گفتن که تو
در وهم نیایی" ز غمت کاش نیابیم
رهایی "نروم جز به همان ره که توام
راهنمایی"*1* که به جز کرب و بلای تو
دگر قبله ی حاجات نداریم کجا غیر
ضریح و علمت سر بگذاریم؟ مگر جنة
الاعلی همین مرقد شش گوشه ی تان
نیست؟ بگویید جماعت که معشوق شما
غیر حسین کیست؟ "من بیمایه که
باشم که خریدار تو باشم که من اندر
همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن
وقت که شادی خور و غمخوار تو
باشم
"*2* حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
نمرده است و نمی میرد و این نهضت او
تا به ابد زنده و برپاست اگر مرد جهادید
بیایید که این راه مهیاست بیایید اگر
تیغ شما تیز و برنده است بیایید که
ارباب به این ظلم و ستم سر ننهاده
است بیایید که این راه جهاد است.
بدانید ب شما هر چه گفتند فریب است
که آزادی تان نیست به جز بند و اسیری
بیایید و بگویید حسین نعم الامیری. و
امروز میانمار همان وعده آزادی غرب
است که داغی به دل ماست بدانید که آرامش و آسایش ما برکت خون حججی هاست
که این جرأت فریاد مهیاست "بمیرید
بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق
چو مردید همه روح پذیرید بمیرید
بمیرید و زین مرگ مترسید کز این خاک
برآیید سماوات بگیرید" و بدانید اگر
امروز ، اثر مانده ز آزادی و حریت و
ایمان و اگر عزت نفس است نصیبی به
هر انسان ، اگر جرئت فریاد و فغان
هست اگر ذره ای از عشق نشان هست
بدانید که این واقعه مدیون حسین است
که سر چشمه ی آزادگی از خون حسین
است و دل از روز ازل عاشق و مجنون
حسین است و ما پا به رکابیم و همه در
تب و تابیم که خورشید برآید وَ شَبِ تار
سر آید و به آخر برسد سختی دوران
برسد منتقم خون شهیدان که او کهف
حصین است وَ احیاگر دین است.بشیر
است و نذیر است نعیم است و مقیم
است همان صاحب رضوان الهی که جز
او نیست پناهی که منهاج صراط است و
او آب حیات است اباصالح و خیر
البرکات است.که این غیرت و این
وحدت و این عزت ما از طرف اوست و
عالم همگی در کنف اوست و آزادگی ما
هدف اوست.و ما نیز غبار سر راهیم توکلت علی الله
ــــــــــــــــــــ
شاعر:امیر سلیمانی
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است